عطیهعطیه، تا این لحظه: 23 سال و 11 روز سن داره

آسمان رویاها

حمیدرضا کوچولو ،خونه ما

دیروز ینی شنبه انسیه خانوم زنگ زدنو گفتن که مهمونی معلما ونمیشه بچه ببریم میخوایم حمیدرضا رو بیاریم اینجا.منم خوشحااااااااال شدم. ساعتای 5 بود که حمیدرضا رو آوردن.خیییییییییییلی بامزه شده بود.خییییییییییلی فرق کرده. چا دست و پا تند تند تند تند میومد جای کتابای منوووووو.... یه دفه دیدم حمیدرضا نییییییییس.حالا کجا رفته.سر کتابای منننننن.یه برگه رو پاره کرد.ولی برگه مهم نبود و چک نویس بود. یه کم که گذش مانمو بابامو حمیدرضا رفتن بیرون نون بخرن.وتی داشتیم حمیدرضا رو حاضر میکردیم میگفت:د د د د.وقتی که برگشتن یه کم دیگه از غذا هاشو خورد و چون خوابش میومد یه ساعت خوابید. مامانم میخواس تو خواب با شیشه بهش شیر بده.یه کم خورد و بیدار شد....
8 فروردين 1392

عرووووسیییییی(اولین پست92)

سلام. جمعه عروسی پسر عمم بود.از ساعت 7 شروع میشد که ما ساعت 8 رسیدیم.خوش گذشت.یادم رفت از سفره عقد عکس بگیرم. شنبه هم خونه مامان بزرگم دعوت بودیم.یعنی همه بودن.اون جا هم خیلی خوش گذشت.شب هم کوروش کوچولو اومد.خیلی بامزه شده بود. همین دیگه.بازم عیدتون مبارک. بای.   ...
8 فروردين 1392

6 ماه گذشت

سلام.خوبین؟خوشین؟ خدایا!باورم نمیشه.6ماه گذشت.انگار همین دیروز بود که پست و اما مدرسه... رو گذاشتم. امسال اصلا سال خوبی برای من نبود.پارسال هر روز با ذوق و شوق میرفتم مدرسه.انگار هر روز می خواست اتفاق جدیدی بیفته.حتی روزایی که امتحان داشتم.چه قدر خندیدیم پاسال.چه قدر سال خوبی بود.هیچ وقت فراموشش نمیکنم. توی یکی از سوالای بنویسیم نوشته بود یکی از اتفاقات به یاد موندنی کلاستو بنویس.هر چی فکر کردم یادم نیومد و اون سوالو جواب ندادم.   دیروز امتحان ریاضی داشتیم که خدا رو شکر تعطیل بود.ولی فکر کنم فردا میگیره. دیروز نشستم انشامو بنویسم.موضوع انشا( نامه ای به بهترین...)بود.که من نوشتم به بهترین دوستم.اون دو سه خط اولو خیل...
29 اسفند 1391

آخرین پست 91

سلام. امسال هم سال خوبی بود هم بد.هم خنده داشت هم گریه.هم از بینمون رفتن هم به جمعمون اضافه شدن. امیدوارم سال جدید برای ههههههمممممه سال خوب،پر نشاط،پر از عدالت،خنده و... باشه. پیشاپیش سال جدید رو به همه ی دوستای خوبم تبریک میگم. بازم امیدوارم توی این سال نو به همه ی آرزوهای قشنگشون برسن.همیشه سالم و سلامت باشن. خداحافظ تا سال بعد         ...
29 اسفند 1391

عیدتون پیشاپیش مبارک

سلام. از شنبه دیگه مدرسه نرفتم.ولی دوست داشتم برم.تو خونه هیچ کاری ندارم.باید درس بخونم. یه جا دیدم یه جمله نوشته بود ازش خوشم اومد.اینه: هر گاه خداوند آرزویی را در دلت انداخت ، بدان توان رسیدن به آن را در تو دیده است. راااااااااستی عیدتون پیشاپیش مبارک.     ...
28 اسفند 1391

این روزا

سلام. دیروز با نفیسه رفتیم بیرون تا من کتابایی رو که از کتابخونه جای خونمون گرفته بودم بدم.اصلا حواسم نبود که روزای فرد مال پسراس.داشتم میرفتم تو.خدا رو شکر زود یادم اومد.وگرنه ضایع میشدم. بعدم باید میرفتیم که نفیسه جورای شلواری بخره و من یه ساعت مچی دیده بودم ازش خوشم اومد. جورای شلواری رو خریدم و رفتیم ساعت فروشی.چند تا ساعت آورد که دوتا شون خوشگل بودن. یکی یه کم صفحه ش بزرگ تر بود که به دست من نمیومد ولی خیلی خوشگل بود.یه ساعت دیگه خریدم که به دستم میومد و قشنگ بود.مشکی ساده. باااااااااااااای ...
18 اسفند 1391

آهنگ وب

سلاااااااااام.خوبین؟سلامتین؟ لطفا نظر بدین. چه آهنگی روی وبم بذارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(از مازیار فلاحی) مرسی.بای ...
14 اسفند 1391

کلاس

امروز صبح بابای شیرین اومد دنبال من و آنیتا که ببرمون کلاس.(کلاس نمونه دولتی مصلی نژاد). خیلی مدرسه تمیز و خوبی بود.ساعتای ده بود که تعطیل شدیم و برای برگشت مامان آنیتا اومد دنبالمون.خیلی شیک و باکلاس رفتیم نشستیم تو ماشین.به سلامتی فقط کلید ماشین رو آورده بودن. وقتی در ماشینو باز کردیم تا یه رب داشت آژیر میزد. حالا چی شد؟؟؟؟؟؟؟ماشین بنزین نداااااااره. خیلی مجلسی از ماشین پیاده شدیمو ماشینو هل دادیم تاببریمش کنار.اینقدر زایه بود.هر کی رد میشد یه نگاهی میکرد.حالا از بدبختی ما کیفشون یادشون رفته بود و هیچ کس پول نداره.به یه بد بختی یه ماشین وایستاد تا ما رو برسونه و بعد پولشو بدیم بهش. تا در خونه داشتیم میخندیدیم. بای ...
11 اسفند 1391

عید

سلام.خوبید؟؟؟؟؟ باز همه دارن میگن چون میخوان امتحانا رو زودتر یعنی تو اردیبهشت (بهترین ماه سال )بگیرن تعطیلات عید کمتر میشه.کاش این طوری نباشه و فقط در حد یه شایعه باشه. راستی فاطمه و فائزه جون هی میخوام عکس قالب ژله رو بذارم هی نفیسه دروبینو میبره مدرسه. این دفعه دیگه میذارم. حرفی ندارم فقط همین طوری اومدم تو نی نی وبلاگ گفتم یه چیزی بنویسم. بای. ...
2 اسفند 1391

تولد نفیسه

سلام.خوبید؟ عکس کیک تولد نفیسه که از خودش طرح داد و یه ژله گذاش روش: ژله در حال باز شدن: اینم عکس حمیدرضا کوچولو که الآن این جاست: عکس محیا جونی: بااااای.   ...
27 بهمن 1391