عطیهعطیه، تا این لحظه: 23 سال و 8 روز سن داره

آسمان رویاها

حمیدرضا کوچولو ،خونه ما

1392/1/8 17:07
نویسنده : عطیه
436 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز ینی شنبه انسیه خانوم زنگ زدنو گفتن که مهمونی معلما ونمیشه بچه ببریم میخوایم حمیدرضا رو

بیاریم اینجا.منم خوشحااااااااال شدم.لبخند

ساعتای 5 بود که حمیدرضا رو آوردن.خیییییییییییلی بامزه شده بود.خییییییییییلی فرق کرده.

چا دست و پا تند تند تند تند میومد جای کتابای منوووووو....نیشخندیه دفه دیدم حمیدرضا نییییییییس.حالا کجا

رفته.سر کتابای منننننن.یه برگه رو پاره کرد.ولی برگه مهم نبود و چک نویس بود.

یه کم که گذش مانمو بابامو حمیدرضا رفتن بیرون نون بخرن.وتی داشتیم حمیدرضا رو حاضر میکردیم

میگفت:د د د د.وقتی که برگشتن یه کم دیگه از غذا هاشو خورد و چون خوابش میومد یه ساعت خوابید.

مامانم میخواس تو خواب با شیشه بهش شیر بده.یه کم خورد و بیدار شد.بعدم اومد با ما کنار سفره نشست

ومامانم یه کم بهش سیب زمینی داد.

تا نفیسه میرفت تو اتاق حمیدرضام سریع چار دستو پا میرفت با وسایل رو زمین بازی میکرد.همش

مواظب بودیم چیزی تو دهنش نکنه.نیشخند

همش کنترل رو بر میداشت و  به زبون خودش و خیلی بامزه میگفت جیییییززززز و میکرد تو دهنش.

یه بارم یه نون بزرگ کرده بود تو دهنش بهش میگفتیم کخخخخخخ ، با انگشت در میاورد و باز میکرد تو

دهنش.خنده

ساعتای نه ، نه و نیم بود که دلش واسه مامانش تنگ شد و یه کم بهانه گیری میکردگریه که بابام راش

برد و باهاش بازی کرد تا حواسش پرت شد و آروم شد.

ساعتای ده بود که آقا یاسر زنگ زدنو گفتن دارن میان دنبالش.

داشتم ازش فیلم میگرفتم که دوربین خاموش ششششدددددد.واسه همین از قبلا عکس میذارم.:

 

 

حمیدرضا در حال خوردن لواشک:

بای.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان یگانه و حمیدرضا
28 بهمن 91 20:41
مرسی عطیه جون. خیلی خوب نوشتی.خسته نباشی.

خواهش میکنم.
نرگس
29 بهمن 91 17:59
لطفا زود بنویس/
فاطمه و فائزه ❤♫ ♥ زويشا ♥ ♫❤
30 بهمن 91 2:29
سلام ~~~~~~~~$$$$ ~~~~~~~~~~..$$**$$ ~~~~~~~~~...$$$**$$ ..دوست خوبم.. $$$~~~'$$ ~~~~~~~~$$$"~~~~$$ ~~~~~~~~$$$~~~~.$$ من آپمممم ~~$$~~~~..$$ ~~~~~~~~$$~~~~.$$$ یه ~~~~~~ $$~~~$$$$ ~~~~~~~~~$$$$$$$$ ~~سری~~~~$$$$$$$ ~~~~~~~.$$$$$$* ~میزنی~$$$$$$$" ~~~~.$$$$$$$.... ~~~$$$$$$"`$ ~~$$$$$*~~~$$ ~$$$$$~~~~~$$.$.. $$$$$~~~~$$$$$$$$$$. $$$$~~~.$$$$$$$$$$$$$ $$$~~~~$$$*~'$~~$*$$$$ $$$~~~'$$"~~~$$~~~$$$$ 3$$~~~~$$~~~~$$~~~~$$$ ~$$$~~~$$$~~~'$~~~~$$$ ~'*$$~~~~$$$~~$$~~:$$ ~~~$$$$~~~~~~~$$~$$" ~~~~~$$*$$$$$$$$$" ~~~~~~~~~~````~$$ منتظرحضورسبزت هستم.'$ ~~~~~~~~..~~~~~~$$ ~.........~نظــــــــر~~~~$$ ~~~~~ســــــــــــتاره~~~$$ ~~~~~یـــــــادت نره~~~$$ ~~~~~~$$$$$"~~.$$ ~~~~~~~"*$$$$
مامان کوروش (زهره)
30 بهمن 91 11:35
تونستی رمزُ بزنی؟ با اینترنت اکسپلورر امتحان کن
نمیشه





درست شد.خیییییییلی عکسا قشنگ بودن.

مامان وندا
30 بهمن 91 13:44
عزیزم رمزو واست تلگراف میکنم

ممنوووووون

مامان امیر محمد
30 بهمن 91 16:46
سلام عزیزم پسرم تو مسابقه شرکت کرده و برای برنده شدن به رای شما احتیاج داره ممنون میشم به سایت زیر بری و بهش رای بدی کد515 امیر محمد http://shahrekhatere.niniweblog.com/ رای دادی حتما خبرم کن
مریم(مامان آرینا)
5 اسفند 91 16:22
از آشناییتون خوشحالم منم لینکتون کردم

باعث افتخاره